Tuesday 25 January 2011

هوای رفتن

Photo by: Yeganeh Tajer

هوای رفتن به سر دارم
هوای دوری از این خاک، از این آب، از این مردم
آنجا، آن دورترها
شاید چیزی باشد
که بوی عشق دهد
شاید انسانیت هنوز آنجا دِمُده نشده باشد
شاید آنجا آنقدر سرد و مرطوب نباشد
که دوستی هایش نم کشیده باشد
می روم که شاید
خدا را در آن دوردست ها بیابم


بیچاره سهراب هم هوای رفتن داشت

قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از اين خاك غريب
كه درآن هيچكسي نيست كه در بيشه عشق
قهرمانان را بيدار كند
***
قايق از تور تهي
و دل از آرزوي مرواريد
همچنان خواهم راند
نه به آبي ها دل خواهم بست
نه به دريا - پرياني كه سر از آب بدر مي آرند
و در آن تابش تنهايي ماهي گيران
مي فشانند فسون از سر گيسوهاشان
***
همچنان خواهم راند
همچنان خواهم خواند
دور بايد شد، دور
مرد آن شهر اساطير نداشت
زن آن شهر به سرشاري يك خوشه انگور نبود
هيچ آيينه تالاري، سرخوشي ها را تكرار نكرد
چاله آبي حتي، مشعلي را ننمود
دور بايد شد، دور
شب سرودش را خواند
نوبت پنجره هاست
***
همچنان خواهم خواند
همچنان خواهم راند
پشت درياها شهري است
كه در آن پنجره ها رو به تجلي باز است
بام ها جاي كبوترهايي است، كه به فواره هوش بشري
مي نگرد
دست هر كودك ده ساله شهر، شاخه معرفتي است
مردم شهر به يك چينه چنان مي نگرند
كه به يك شعله، به يك خواب لطيف
خاك، موسيقي احساس ترا مي شنود
و صداي پر مرغان اساطير مي آيد در باد
***
پشت درياها شهري است
كه در آن وسعت خورشيد به اندازه چشمان
سحر خيزان است
شاعران وارث آب و خرد و روشني اند
***
پشت درياها شهري است
قايقي بايد ساخت
*****

سهراب سپهری

Seja o primeiro a comentar

About Me

Stats

Follow tjtajer on Twitter Skype Me™!
© Mohammad Tajer 2007 , Rooband.blogspot.com is not responsible for the content of external websites!

Rooband © 2008 Template by Dicas Blogger.

TOPO