ما انسانهای داستان پرداز
ما انسانهای داستان پردازی هستیم! وقایع رو قبل از به وقوع پیوستنشون تو ذهنمون مثل یه داستان به تصویر می کشیم! با شخصیت های داستان اخت می شیم و از اونها شخصیتی رو که خودمون دلمون میخواد می سازیم! سعی می کنیم اونطور که دلمون می خواد داستان رو پیش ببریم! البته یه وقتهایی هم به بن بست می رسیم و به واقعیت بر می خوریم ولی چیزی طول نمی کشه که دوباره به داستان پردازی می پردازیم! انقدر پیش می ریم و از دنیای واقعی فاصله می گیریم که وقتی داستان واقعی شروع می شه، یادمون می ره اینها همش خواب و خیال بوده و بس! وقتی با شخصیت های واقعی داستان رو به رو می شیم، یادمون می ره که اون نگاه های گرم و حس آشنا فقط به خاطر نزدیکی تو داستان ذهنمون بوده! یادمون میره این شخصیتی که مارو جذب خودش کرده، فقط و فقط یه نقش خوب تو سناریوی داستان پردازیمون داشته! قرق دنیای خودمون می شیم و طبق داستان خودمون پیش می ریم و موقعی به خودمون می آیم که واسه واقعیت پردازی خیلی دیره! خیلی دیره بفهمیم که چی شد، چه جوری شد که آخر این داستان واسه ما فقط تصویر یه نگاه آشنا و این همه سوال نا جواب موند
Seja o primeiro a comentar
Post a Comment