روحش شاد
روحش شاد
آخ یادش بخیر، یادش بخیر ، یادش بخیر، آااخ، یادش بخیر...
یادته تو ایوون لحظهها می ایستادیمو ماه و سالو می دیدیم که چروکهای ریزو درشت رویه صورته یادگریا می کشیدن، یادته؟
صدای پدربزرگ لابه لای بهار نارنجا جا موند...انگار همین دیروز بود که می گفت: هر سال که میاد و میره یه چین به صورته ما اضافه میشه و یه گره از دلمون وا میشه
ای کاش می شد جلوی حرکته ثانیهها ایستاد...ولی چرا; میشه همپای ثانیهها دویدو رفت! آره...آره، میشه تو پاگردیه کوچه بهارو تو عطره کاگلها پیدا کردو همپای ثانیهها پریدو دویدو رفت...پریدو دویدو رفت
Seja o primeiro a comentar
Post a Comment